سیستم های اجتماعی

سرنوشت جوامع انسانی، ارتباطی تنگاتنگ با نوع سیستم های اجتماعی آنها دارد

سیستم های اجتماعی

سرنوشت جوامع انسانی، ارتباطی تنگاتنگ با نوع سیستم های اجتماعی آنها دارد

تاریخ بشر را می توان تاریخ تکامل سیستم های مکانیکی، هیدرولیکی، الکترونیکی، پنوماتیکی و مهمتر از همه سیستم های اجتماعی دانست. امروز تمامی پیشرفت های بشر به جایی رسیده است که برای بقا و ماندگاری، نیازمند استفاده از تمامی دانش خود، جهت طراحی سیستم های اجتماعی ای است که گذشته او را رقم زده و بخش عمده‌ای از آینده او را تعیین خواهند کرد. این وبلاگ مکانی است برای بحث و تبادل نظر، بین دانشجویان رشته های گوناگون تحصیلی در جهت استفاده از دانش خود در حوزه های گوناگون، حول یک موضوع:
طراحی و تحلیل سیستم های اجتماعی

۴ مطلب در دی ۱۳۹۸ ثبت شده است


(تحلیلی درباره ورود ایران به وضعیت انقلابی)

✍️ سجاد فتاحی - جامعه‌شناس

 

 

وضعیت انقلابی در یک کشور شرایطی است که در آن از یک سو درصد قابل توجهی از مردم دستیابی به رویاها و آرزوهای خود را در چارچوب حفظ نظم سیاسی کنونی امکانپذیر ندانند و از سوی دیگر پروژه اصلاح ساخت سیاسی نیز به دلایل گوناگون امکانناپذیر بوده و تلاشها برای آن با شکست مواجه شده باشد.


در چنین شرایطی نیروها و جریانهای سیاسی کشور، علیرغم تکثرهای درونی، رفته رفته در دو قطب جای میگیرند: یک قطب، حامیان حفظ ساختار سیاسی و قطبی دیگر مخالفان ساخت کنونی و حامیان تغییر آن؛ که البته نمی‌توان تکثرهای درونی این دو قطب را نادیده گرفت، اما اصلی جامعه‌شناختی وجود دارد که سبب وحدت درونی هر یک از این دو قطب میشود و آن اصل این است: وجود رقیب مشترک تضادهای درونی را به حالت تعلیق در میآورد.

 

روند تغییر و تحولات ارزشها و نگرشهای جامعه ایرانی از یک سو و ناکارآمدیهای ساختاری سامانه سیاسی کنونی از سوی دیگر (که با برآمدن بحرانهای انباشته شده در چند دهه گذشته بیش از پیش خود را نشان می‌دهد) بیانگر آن است که جمعیت خواهان تغییر ساخت سیاسی که پاسخگویی به نیازهای خود را در چارچوب این ساخت امکانپذیر نمیدانند هر چه پیشتر می‌رویم افزایش خواهد یافت و سپاه انقلاب تقویت خواهد شد.

 

ماکس وبر جامعهشناس شهیر آلمانی جملهای دارد که وصف شرایط کنونی ایران است، مضمون این جمله آن است که: بدترین شرایط برای یک کشور زمانی است که طبقه حاکم در عین حال طبقه در حال زوال نیز باشند.
باید توجه داشت که مفهوم طبقه در نظام اندیشهای وبر فراتر از طبقه اقتصادی است و تفاوتهای فرهنگی را نیز شامل می‌شود. طبقه حاکم در ایران از آنرو که ایجاد اصلاحات اساسی ساختاری را به معنای زوال خود میداند جز در شرایطی که به نظر می‌رسد دیگر کار از کار گذشته است و اکثریت جامعه حاضر به مصالحه نیست و شنیدن صدای انقلاب دیگر فایدهای ندارد، تن به اصلاحات ساختاری اساسی که لازمه برون رفت از شرایط کنونی است نخواهد داد و این اندک امید موجود نسبت به انجام اصلاحات اساسی پیش از رسیدن به نقطه بیبازگشت را کمرنگ میکند. باید توجه داشته باشیم که میل به مصالحه در جوامع همانند سایر پدیدههای اجتماعی زمانی دارد که اگر زمان آن گذشت مصالحه بین دو قطبِ تضاد اگر نگوییم غیر ممکن اما به دشواری امکانپذیر خواهد بود.      


با در نظر داشتن مجموع نکات فوق و شرایط ایران باید گفت:    
⭕️ حرکت جامعه ایرانی به سمت وضعیت انقلابی که با توجه به شاخصهای اعتماد و سرمایه اجتماعی نهادی از آبان 96 آغاز شده بود و اولین تجلی آن در دی ماه 96 خود را نشان داد، با رخدادها و اعتراضات آبان 98 شدت گرفت و با ضربهای قابل توجه به اعتماد به نظام سیاسی ناشی از رخداد هدف قرار گرفتن پرواز شماره 752 و اعتراضات متعاقب آن به شدت تسریع شد.         

پاسخ به این پرسش که زمان وقوع انقلاب چه زمانی است؟ از آنرو که این پدیده اجتماعی- سیاسی در شرایطی رخ میدهد که جوامع از مرز پیچیدگی به آشوب گذر کردهاند به دشواری امکانپذیر است؛ در وضعیت انقلابی هر رخداد کوچک یا بزرگ، انقلاب را به مرحله نهایی میرساند.

این پرسش نیز که آیا لزوماً انقلاب به ایجاد وضعیتی بهتر در کشور منتهی خواهد شد یا خیر نیز پاسخی قطعی ندارد و به عملکرد جامعه در زمینه بنیانگذاری ساخت سیاسی بعدی وابسته است. بنیانگذاری ساختی سیاسی، ناکارآمدتر از ساخت کنونی، فاجعه آفرین است و بنیانگذاری ساختی سیاسی، کارآمدتر از ساخت کنونی رهاییبخش و امید آفرین.  

وقوع یا عدم وقوع انقلابها با قدرت سرکوب نظامهای سیاسی نیز رابطه دارد؛ این قدرت سرکوب برای ساخت سیاسی کنونی به دو دلیل به شدت کاهش یافته است و در ادامه کاهش خواهد یافت. نخست ایجاد تزلزل در اعتقاد و اعتماد برخی نیروهای ارزشی نسبت به ساختار سیاسی که ارزشهای آنها را نقض کرده است و دیگری افزایش فشارهای اقتصادی بر بخشهای دیگری از این نیروها، همراستا با سایر بخشهای جامعه، که در کوتاه و بلند مدت امیدی به برطرف شدن آنها نیست و بر اساس نظر کارشناسان هرچه پیشتر رویم بیشتر نیز خواهد شد.

با در نظر داشتن نکات فوق جدا از هر احساس مثبت یا منفی که نسبت به پدیده انقلاب داشته باشیم به نظر میرسد اکنون جامعه ایرانی به صورت کامل در وضعیت انقلابی قرار گرفته است و هرچه پیشتر رویم این وضعیت تعمیق خواهد شد.

بر این اساس در پاسخ به پرسش آنانی که میخواهند بدانند انقلابی در راه است یا خیر باید گفت:

آری! صدای پای انقلاب می‌آید.

 

#انقلاب

#جریان_سوم_ایرانگرا

⭕️ این متن را اگر می پسندید به اشتراک بگذارید.

@SIAGS

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۹۸ ، ۱۳:۴۶
سجاد فتاحی

 

سجاد فتاحی


 

پس از خواندن بیانیه ستاد کل نیروهای مسلح در مورد سقوط هواپیمای اوکراینی بر اثر شلیک پدافند سپاه، ناخودآگاه به یاد خاطرهای از یکی از کهنه سربازان ارتش در دوره خدمت سربازی و تجربه تلخ ایران در عملیات کربلای 4 افتادم؛ عملیاتی که بواسطه اشتباهات غیر قابل قبول محاسباتی یا به قول آقایان خطاهای انسانی، هزاران نفر از فرزندان این سرزمین در آن به مسلخ رفتند.  
کهنه سرباز داستان نقل می‌کرد که در روزهای جنگ، ارتش و فرماندهان آن، که آموزشها و دورههای لازم را دیده بودند به گونه‌ای منطقی با موضوعات برخورد می‌کردند و مثلاً می‌دانستند که در جنگ تحت شرایطی باید عقب‌نشینی کرد؛ اگر عملیاتی لو رفت نباید آن را انجام داد؛ تحت چه شرایطی باید به هواپیمایی اجازه برخواستن داد و هزاران نکته باریکتر از مو که یک نظامی آموزش دیده با آن آشناست؛ اما فرماندهان سپاه که عموماً جوانانی بودند که آموزشهای لازم برای حضور در چنین صحنههایی را ندیده بودند در برخی موارد آنجا که باید دستور عقبنشینی میدادند نمیدادند؛ آنجا که باید از بیم لو رفتن یک عملیات فرمان لغو عملیات را میدادند نمیدادند؛ و با این اقدامات خود سبب افزایش قابل توجه تلفات نیروی انسانی ما میشدند.

هنوز آنقدر نگذشته است که فراموش کنیم که فرمانده جوان دیروز و سردار محسن رضایی امروز گفت عملیات کربلای 4 نه عملیاتی لو رفته که عملیات فریب بوده است و ندانست که با این سخن داغ تلفات انسانی شدید در این عملیات و مسئولیت خود را سنگینتر میکند.      
امروز که بیانیه ستاد کل را در مورد خطای انسانی در هدف قرار دادن هواپیمای مسافرتی دیدم یاد تمامی این داستانها و خطاهای انسانی افتادم؛ خطاهایی که اگر انسانی بود تبدیل به الگوهایی تکرار شونده در زندگی ما نمیشد و بر شمار مادران داغداری که هنوز سر از سجادهها بر نگرفتهاند نمیافزود.    
اما تکرار این رخدادها در چند دهه گذشته و انکار آنها که اکنون به لطف رسانه ناممکن شده است بیانگر این واقعیت است که این خطایی انسانی نیست و ناشی از معماری پر ایراد نظام سیاسی است.

زمانی که یک نظام سیاسی نهادهای نظامی خود را دوپاره میکند (ارتش و سپاه) کارآمدی سیستم دفاعی کشور را کاهش میدهد؛ زمانی که یک نظام سیاسی مسئولیت حراست از امنیت کشور را به دو نهاد میسپارد مرتکب خطایی غیر قابل قبول در عرصه نظامی شده است؛ زمانی که یک نظام سیاسی به بهانههایی که مرغ پرکنده را به خنده وامیدارد پدافند کشور را دوپاره میکند و بخشی را به ارتش و بخشی را به سپاه میسپارد در نقطه شروع رقم زدن اشتباهی است که یکی از نتایج فاجعهبارش هدف قرار گرفتن پرواز شماره 752 است!

بزرگترین دروغ طرح شده در این فاجعه که مکرر از سوی مسئولین تکرار میشود و نباید باور کرد این است که این خطا، خطایی انسانی بوده است؛

نه آقایان، این خطا، دارای ریشههای عمیق  ساختاری و سیستمی است و دهههاست که ادامه دارد.     
ندیدن ریشههای ساختاری چنین خطاهایی و صرفاً برخورد با کنشگران انسانی که در آخرین حلقه این اشتباه هستند، که آن هم در چند دهه گذشته منحصر به مقامهای دونپایه بوده است، تنها برای تبرئه یک سیستم ناکارآمد است و نتیجه آن تکرار مکرر فجایعی اینچنین در تاریخ یک سرزمین است.

 

⭕️ این متن را اگر می پسندید به اشتراک بگذارید.

@SIAGS

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۸ ، ۱۴:۲۴
سجاد فتاحی

 

بخش دوم: ناتوانی در شنیدن پیشنهادها برای کاهش تبعات بحران ناشی از اجرای طرح افزایش قیمت بنزین

✍️ سجاد فتاحی - جامعه‌شناس

در بخش نخست این مطلب ( بنگرید به http://socialsystems.blog.ir/1398/09/27/post%2029)  بیان شد که یکی از آسیب‌های اساسی وارد بر سامانه سیاسی در ایران «ناشنوایی سیستماتیک» است؛ حالتی که در آن بواسطه نقص در طراحی سامانه، برخی داده‌ها، اطلاعات، تحلیل‌ها و توصیه‌ها اصولاً شنیده نمی‌شود که بخواهد در مرحله تصمیم‌گیری به کار بسته شود. می‌توان مثال‌های بسیاری را در چند دهه گذشته برای نشان دادن این نقص سیستمی برشمرد که به‌روزترین آن موضوع افزایش قیمت بنزین است.

در بخش نخست این متن به محتوای نامه‌هایی اشاره شد که پیش از اجرایی شدن طرح بر عدم مناسب بودن شرایط اجتماعی برای اجرای چنین طرحی تاکید داشت.

هنگامی که سامانه‌ای سیاسی گرفتار آسیب «ناشنوایی سیستماتیک» باشد پس از عملی کردن یک اقدام نامناسب در زمانی نامناسب پس از انجام آن اقدام نیز توصیه‌های لازم برای کاهش یا تخفیف بحران‌های ناشی از انجام یک اقدام نادرست را نخواهد شنید و بحرانی در دل بحرانی دیگر می‌آفریند.

متن زیر تنها نمونه‌ای از نامه‌ها، سخنان و پیشنهادهایی است که پس از اجرای طرح افزایش قیمت بنزین ارائه شد اما بازهم بواسطه ناشنوایی سیستماتیک سامانه سیاسی توجهی به آن نشد. ویرایش اول این نامه در 25 آبان ماه و ویرایش دوم آن در 29 آبان ماه به سیاست‌مداران ارائه شده است.

 

اعتراضات اجتماعی نسبت به افزایش قیمت بنزین، پیامدها و سناریوهای پیش‌رو

(ویرایش دوم)

چکیده

اجرای ناگهانی طرح افزایش قیمت بنزین در کشور، شوکی را به جامعه ایرانی وارد کرد؛ جامعهای که تحت تاثیر فشارهای اقتصادی قابل توجه است و همین امر آستانه تحمل آن را کاهش داده است؛ به نظر میرسد واکنش جامعه به این شوک نیز شوکی را به نظام سیاسی وارد کرد؛ ویرایش نخست این متن در روز شنبه 25/8/98 تهیه شد و در آن 6 سناریوی پیشنهادی طرح و از آن بین سناریوی توقف 45 روزه طرح و کارآمدسازی آن برای کاهش اثرات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی طرح که به نظر میرسد تمهیدات چندانی درباره آنها اندیشیده نشده است به عنوان سناریوی برتر معرفی شد. اما نظام سیاسی با انتخاب سناریوی اول (بدترین سناریوی طرح شده) امکان اجرای سایر سناریوها را منتفی نمود. در شرایط کنونی که نظام سیاسی سناریوی اول را انتخاب کرده است پیشنهاد ویرایش دوم این متن چرخش از سناریوی اول به سمت سناریوی دوم یعنی تلاش برای کارآمدسازی طرح و کاهش پیامدهای منفی قابل توجه آن در شرایط کنونی است که درباره سازوکار و نحوه اجرای آن توضیحاتی در این متن ارائه شده است. پیشنهاد اساسی این متن تشکیل تیمی بینرشتهای از متخصصین حوزههای گوناگون، پاسخگویی به پرسشهای طرح شده در این متن و ارائه پیشنهادها و راهبردهایی مشخص برای پیادهسازی پیشنهادهایی است که پس از پاسخ به آن پرسشها امکان تجویز خواهند یافت. باید توجه داشت که اصرار دولت و نظام سیاسی بر ادامه سناریوی اول، تبعات منفی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی امنیتی این طرح را بیش از پیش برجسته خواهد کرد.   

1- مقدمه

پس از اعلام ناگهانی سهمیهبندی و افزایش قیمت بنزین در ساعات پایانی روز پنجشنبه مورخ 23/8/98 این تصمیم و نحوه اجرای آن (با توجه به تعطیلی روزنامههای رسمی) به شدت از سوی لایههای اجتماعی گوناگون در فضای مجازی مورد نقد قرار گرفت؛ شدت واکنشهای صورت گرفته در فضای مجازی و توجه کانالهای گوناگون در حوزههای مختلف (سرگرمی، اجتماعی، سیاسی و ...) بهگونهای بود که حکایت از اعتراضاتی قابل توجه در فضای واقعی جامعه میکرد؛ این اعتراضات در بعد از ظهر روز جمعه در استانهای جنوبی کشور از قبیل خوزستان و بوشهر از فضای مجازی خارج و وارد عرصه عمومی و خیابانها شد و با گذشت زمان شدت و خشونت آنها افزایش یافت. رصد شدت و گستردگی انتقادات وارد شده بر این طرح و نحوه اجرای آن در فضای مجازی، اعتراضات رخ داده در استانهای خوزستان و بوشهر در روز جمعه و اثرگذاری این طرح بر لایههای مختلف اقتصادی و اجتماعی کشور گویای آن بود که روز شنبه باید شاهد موج قابل توجهی از اعتراضات در نقاط مختلف کشور باشیم. در روز شنبه اعتراضات گستردهای در نقاط مختلف کشور (25 استان و دستکم 100 شهرستان کشور) ایجاد شد که از نظر شاخصهایی چون شدت، گستردگی و خشونت به نظر میرسد با هیچ یک از اعتراضات قبلی در کشور قابل مقایسه نباشد. متن پیشرو در صدد است ضمن ارائه توصیفی گذرا از کمیت و کیفیت اعتراضات صورت گرفته، علتهای وقوع این اعتراضها را شناسایی کرده و مبتنی بر توصیف و تبیین انجام شده ضمن بررسی سناریوهای مختلف در مواجهه با این اعتراضات سناریوی بهینه برای مواجهه با آنها را معرفی نماید.

2- توصیف اعتراضات

 بررسی اطلاعات منتشر شده در رابطه با این اعتراضات بیانگر این است که این اعتراضات دارای مشخصات زیر است:    

  • این اعتراضات مورد حمایت بخشها و لایههای گوناگون اجتماعی در ایران است. این اعتراضات از نظر بخش قابل توجهی از جامعه ایرانی در لایههای گوناگون و با گرایشهای سیاسی مختلف، اعتراضاتی مشروع دانسته میشود؛ به عبارتی قشربندیهای گوناگون تحصیلی؛ سنی؛ مذهبی؛ سیاسی (اصولگرا- اصلاح‌‌طلب برانداز)؛ اقتصادی  (ثروتمند- فقیر) و ... در این اعتراضات مطرح نیست. از این منظر این اعتراضات را شاید بتوان نخستین اعتراض گسترده ملی در دوران پس از انقلاب دانست که مورد حمایت قشرها و لایههای مختلف اجتماعی در ابعاد گوناگون است.
  •  این اعتراضات در مقایسه با اعتراضات پیشین (اعتراضات 1388 و دیماه 1396) از گستردگی و شدت خشونت بیشتری برخوردار است و به همین دلیل با در نظر داشتن بازه زمانی، میزان خسارتهای مادی و انسانی وارد شده در آن با اعتراضات گذشته قابل مقایسه نیست. این اعتراضها 25 استان کشور و تعداد زیادی از شهرستانها را درگیر کرده است. علتهای افزایش شدت خشونت در این اعتراضها در مقایسه با اعتراضهای پیشین را میتوان در دو مورد بر شمرد: نخست ورود دهکهای اقتصادی پایین در جامعه به اعتراضات که نحوه اعتراض این گروهها با دهکهای میانه و بالای جامعه که در اعتراضات قبلی حضور داشتند متفاوت است و دیگری شدت برخورد با معترضین در همان ساعات و روزهای اولیه وقوع اعتراضات از سوی حکومت که واکنش معترضین را به دنبال داشته است. 
  • در این اعتراضات تابوی بسیاری از اقدامات از قبیل آتش زدن بانکها، پمپ بنزینها و ... به میزان قابل توجهی و در مقیاسی گستردهتر از اعتراضات گذشته شکسته شده است.

این اعتراضات با توجه به مختصات و توصیف ارائه شده اگر به درستی مدیریت نشود میتواند آبستن یک خیزش بزرگ اجتماعی سیاسی در کشور باشد و میتواند به صورت کامل بخشهای قابل توجهی از جامعه ایرانی را از مرحله بیاعتمادی به دولت و نظام سیاسی به مرحله نفرت از این نظام حرکت دهد؛ از نظر جامعهشناختی در چنین شرایطی امکان دیالوگ و گفتگو بین دولت و ملت برای همیشه قطع خواهد شد؛ به همین دلیل نحوه مواجهه با این اعتراضات باید به صورت کامل متفاوت از تجربیات قبلی باشد و نمیتوان با تکرار تجارب قبلی این اعتراضات را بهگونهای بهینه مدیریت کرد.

 

3- تبیین وضعیت

در پاسخ به چرایی وقوع اعتراضاتی با مختصات فوق میتوان لایهها و سطوح گوناگونی را مورد توجه قرار داد که در ادامه به برخی از آنها اشاره میشود.  

  • جامعهای که تحت تاثیر فشارهای اقتصادی است و لزوما این فشارها را نتیجه فشارهای دولتهای خارجی ندانسته و بخش قابل توجهی از آن را نتیجه فساد و ناکارآمدی مسئولین میداند؛ به ساختار و مسئولین سیاسی بی اعتماد است؛ چنین جامعهای ساختار سیاسی را در انجام اصلاحات اقتصادی همراهی نکرده و بسته به شدت و گستردگی اصلاحات مدنظر شدت واکنش جامعه به این اصلاحات بیشتر خواهد شد. در چنین شرایطی هرگونه اصلاحات عمیق اقتصادی باید به پس از اصلاحات اجتماعی موکول شده یا همراستا با آن دنبال شود. اصلاح قیمت بنزین در زمره اصلاحات اقتصادی عمیق است و سطح اعتماد جامعه کنونی به ساختار سیاسی و مسئولین به شدت پایین، ترکیب این دو مورد توضیح دهنده گستردگی و شدت اعتراضات کنونی است. 
  • هنگامی که دولت، سیاستگذاری اقتصادی خاصی را انجام میدهد که منافع تمامی بخشهای جامعه را تحت تاثیر قرار میدهد واکنش جمعی و گسترده شکل خواهد گرفت. این طرح تاثیرات عمیق و شدیدی را بر وضعیت اقتصادی بخشهای قابل توجهی از جامعه میگذارد یا جامعه از آن چنین تصوری را دارد که در هر دو حال طبیعی است که واکنشهای قابل توجهی را در بین لایههای گوناگون جامعه برانگیزد. طرح انتخاب شده برای اجرا بواسطه نواقص عدیده مورد حمایت کارشناسان نیست. در بین جمع نخبگان کشور در حوزههای مختلف و سلبریتیها این طرح حامی چندانی ندارد و این چرایی حمایت آشکار و پنهان جمع قابل توجهی از نخبگان از این اعتراضات است.
  • جامعه ایرانی عصبانی است. جامعه ایرانی در چند دهه گذشته تحت شرایط بی ثبات از نظر اقتصادی قرار داشته است؛ بیثباتی یکی از دلایل افزایش عصبیت و پرخاشگری در جامعه است. در دو سال گذشته این فشارهای اقتصادی به طرز بیسابقهای افزایش پیدا کرده است؛ بنابراین اگر نمودار عصبیت جامعه را در نظر بگیریم این نمودار به صورت مکرر در حال رشد بوده و از مهرماه 96 با افزایش فشارهای اقتصادی جامعه به میزان بسیار بیشتری عصبی شده است؛ طبیعی است که در چنین شرایطی نحوه واکنش یک جامعه عصبی متفاوت از گذشته خواهد بود. دادههای موجود در زمینه افزایش نزاعهای خرد در کشور و افزایش سرقتهای خرد گویای این موضوع است؛ بنابراین افزایش شدت خشونت تضادها در اعتراضهای اخیر واکنشی طبیعی از سوی جامعه است. در صورتی که استانداردهای لازم برای برخورد با چنین جامعهای رعایت نشود این امر می‌‌تواند به سمت اقدامات خشونت آمیزی از قبیل آتش زدن اماکن و اموال عمومی و ... حرکت کند. به هر میزان که سطح عصبیت جامعه بیشتر باشد و نحوه برخورد نیروهای امنیتی نیز نامتناسب با شرایط کنونی، خشونت ایجاد شده بیشتر خواهد شد.
  • هنگامی که به جامعهای شوک وارد میشود، واکنش جامعه میتواند بهگونهای پیشبینی ناپذیر باشد. نحوه اجرای طرح افزایش قیمت بنزین به صورت ضربتی شوک قابل توجهی را به جامعه وارد کرده و وقوع این سطح از اعتراضها توجیهپذیر است. این طرح در شرایطی ایجاد میشود که جامعه بیسابقهترین فشارهای اقتصادی را در چند دهه گذشته تجربه کرده و به نظر میرسد نمودار عصبیت جامعه در حالت ماکزیمم خود در چند دهه گذشته است.
  • ابهامهایی جدی در مورد این امر وجود دارد که آیا مصرف کننده اصلی بنزین در جامعه ایران طبقات اقتصادی بالا هستند یا طبقات پایین و قاچاقچیان. در صورت در نظر داشتن این فرض که بخش قابل توجهی از مصرفکنندگان بنزین طبقات اقتصادی پایین جامعه هستند افزایش قیمت بنزین میتواند سبب افزایش آمار و نرخ سرقت در آیندهای نزدیک شود.
  • مساله بنزین صرفا مساله قشر مرفه نیست و از قضا برخی تحلیلها میگوید مساله قشر و طبقات پایین است؛ این موضوع میتواند سبب ورود طبقات پایین اقتصادی به اعتراض‌‌های اخیر شده باشد که به نظر میرسید در اعتراضات 88 و 96 حضور نداشتند؛ حضور این طبقه سطح خشونت اعتراضها را به میزان قابل توجهی افزایش خواهد داد و برخی از علل افزایش سطح خشونت اعتراض‌‌ها را میتوان از این منظر تحلیل کرد.
  • اجرای نامناسب طرح سبب شده است که برخی اختلالها در زندگی جاری مردم پدید آید و همین سطح عصبیت را افزایش داده و گروههای بیشتری را وارد آن کرده است که شاید در شرایط عادی به چنین اعتراضهایی وارد نمیشدند (ایجاد اختلال در سیستمهای حمل و نقل شهری).

4- سناریوهای پیشرو

در ویرایش قبلی این متن 6 سناریوی زیر برای مواجهه بهینه با شرایط کشور پس از اجرای طرح پیشنهاد شده بود که با توجه به موضعگیریهای رهبری نظام، رئیسجمهور و سایر مقامهای عالیرتبه نظام و انتخاب سناریوی نخست اشاره شده در آن متن (نامناسبترین سناریوی شناسایی شده) عملاً اجرای سایر سناریوها منتفی شده است اما پیش از بیان نکاتی پیرامون سناریوی برتر به اشارهای مختصر به آنها اکتفا میشود.

  • سناریوی نخست آن است که نظام بر این تصمیم خود پافشاری کرده و به همین ترتیب وضعیت کنونی را ادامه دهد؛ با توجه به توان سرکوب نظام به نظر میرسد بعد از نهایتا یک هفته نارضایتیها و اعتراضات کنونی سرکوب خواهد شد اما نتیجه این امر انباشت حجم قابل توجهی از خشم در جامعه ایرانی است که میتواند با هر جرقه کوچک گستردهتر از قبل سر باز کند.  این سناریو همانطور که پیشتر گفته شد میتواند ارتباط بین دولت و ملت را به صورت کامل مختل نماید و نظام سیاسی را وارد مرحلهای کند که دیگر ترمیم رابطه آن با ملت امکانپذیر نخواهد بود. با توجه به این امر که تقریبا این سناریو توسط دولت و نظام سیاسی در پیش گرفته شده است اکنون میتوان مهمترین نتایج در پیش گرفتن این سناریو را مشاهده کرد. انتخاب این سناریو ضربه نهایی را به اعتبار و پایگاه اجتماعی دولت کنونی و حامیان آن  در انتخابات وارد کرده است. در پیش گرفتن این سناریو سبب ایجاد شکافی قابل توجه نیز در بین اقشار و حامیان سنتی نظام سیاسی کنونی شده است؛ رخدادی که از این منظر میتوان آن را در مقایسه با رخدادهای گذشته قابل توجه دانست.
  • سناریوی دوم آن است که با اصرار بر ادامه انجام طرح، نواقص آن پذیرفته شده و تلاش شود که ضمن عذرخواهی از مردم بابت این نواقص، در ادامه آنها برطرف شوند. این سناریو با توجه به گستردگی اعتراضات و تبعات این طرح و همچنین ایرادهای عدیده وارد بر نوع طرح و نحوه اجرا امکانپذیر نیست. چرا که با توجه به حجم و گستردگی اعتراضات، رضایت خاطر معترضین را جلب نمیکند و از سوی دیگر بواسطه ایرادهای عدیدهی وارد بر طرح امکان برطرف کردن این ایرادها در مسیر و در شرایط کنونی که هر روز بحرانی جدید ایجاد میشود وجود ندارد؛ به عبارتی توان بدنه بوروکراسی ایران نشان داده است که توان حل و بهبود طرحها را در فرایند اجرا ندارد. پرسشهای بنیادینی وجود دارد که طرح بدون پاسخ به آنها اجرا شده و همین امر تبعات اجرای آن را پیشبینیناپذیر میکند. اگرچه در ویرایش قبلی این متن خواسته شده بود که سناریوهای 4 و 6 این متن مورد توجه و اجرا قرار گیرد. اما نحوه مواجهه دولت و نظام سیاسی با اعتراضات در شرایط کنونی به نظر میرسد حتی در قالب سناریوی دوم نیز قابل دستهبندی نیست و تنها در چارچوب سناریوی نخست میگنجد. اکنون که به نظر میرسد سایر سناریوهای بهینه از نظر دولت و نظام سیاسی رد شده است راهبردیترین یشنهاد در شرایط کنونی عدم اصرار نظام سیاسی بر ادامه سناریوی یک و تغییر حرکت به سمت سناریوی دوم است.
  • سناریوی سوم آن است که انجام طرح به صورت کامل منتفی شود. این سناریو نیز بواسطه محدودیتهای عملی که دولت و نظام در آن قرار گرفته و از سوی دیگر ضرورت اصلاح قیمت حاملهای انرژی در کل و بنزین برای توزیع عادلانهتر یارانهها، کاهش قاچاق و کاهش مصرف بیرویه در کل سناریویی مناسب و قابل دفاع نیست.
  • سناریوی چهارم آن است که انجام طرح به صورت موقت متوقف شده و ضمن عذرخواهی از مردم بابت مشکلات به وجود آمده بیان شود که ظرف مدت 45 روز این ایرادها برطرف میشود. سازوکار اجرای این سناریو میتواند به این ترتیب باشد که رهبری نظام به موضوع ورود کرده و در دستوری از سران سه قوه بخواهند که به مدت 45 روز طرح را متوقف کرده و در این مدت ضمن شناسایی پیامدهای مختلف طرح گزارشی جامع در ارتباط با این طرح تهیه نموده و به رهبری و ملت ارائه دهند. با توجه به موضعگیری روز شنبه رهبری نظام عملاً امکان اجرای این سناریو منتفی شده است.
  • سناریوی پنجم میتواند به این ترتیب باشد که تصمیمگیری در مورد موضوع به مجلس واگذار شود. که این امر به احتمال فراوان سبب میشود که سناریوی سوم اجرایی شود.
  • سناریوی ششم این است که سران قوا که مرجع تصویب اجرای طرح بودهاند؛ ضمن تاکید بر درستی کلیت اصلاح قیمت بنزین، ضمن عذرخواهی از مشکلات به وجود آمده، خود ضمن بیانیهای اجرای طرح را به صورت موقت متوقف کرده و بیان کنند که تصمیمگیری در این باره را به پس از تهیه گزارشی با مختصات اشاره شده در سناریوی چهارم موکول خواهند کرد.  

5- سناریوی انتخابی و پیشنهادات راهبردی

اگرچه پیشنهاد این متن در روز شنبه اجرای سناریوهای چهارم و ششم بود؛ اما بواسطه عدم توجه دولت و نظام سیاسی به ضرورت اتخاذ این سناریوها و راهبردهای منتج از آن در شرایط کنونی این دو سناریو از دسترس دولت و نظام خارج شده است. بدیهی است که در چند روز اخیر تاکید نظام سیاسی بر اجرای سناریوی اول این متن بوده است که بدترین و آسیبزاترین سناریو برای مواجهه با رخدادهای پس از افزایش قیمت بنزین در کشور بوده است.

با توجه به نکات فوق پیشنهاد این متن در شرایط کنونی تغییر جهت هرچه سریعتر نظام سیاسی از سناریوی اول به سمت سناریوی دوم با توضیحات زیر است.

این طرح دارای ایرادهای اساسی است که با گذشت زمان بیش از پیش خود را نشان خواهد داد از این منظر ضروری است که هرچه سریعتر با تشکیل تیمی کارشناسی و بینرشتهای از رشتههای گوناگون (اقتصاد، علوم سیاسی، جامعهشناسی، روانشناسی و ...) ابعاد و پیامدهای اجرای این طرح شناسایی و مورد تحلیل قرار گرفته و پیشنهادهایی مناسب برای کاهش این پیامدها طراحی، پیشنهاد و اجرا شود.

اگرچه امکان بازگرداندن اعتماد به نظام سیاسی و دولت به سطحی پیش از اجرایی شدن این طرح نیست اما پیشنهاد میشود که اقدامات زیر صورت پذیرد:

  • رهبری نظام یا رئیسجمهور دستور تهیه و ارائه گزارشی دقیق در مورد طرح افزایش قیمت بنزین را صادر کنند طرحی که به پرسشهای زیر پاسخهایی روشن دهد:

1- اهداف نظام از افزایش قیمت حاملهای انرژی در کل و افزایش قیمت بنزین به صورت خاص چیست؟ ( این اهداف باید به صورت شفاف و با شاخصهایی دقیق توصیف شود (کاهش قاچاق سوخت؛ توزیع عادلانهتر یارانههای سوخت؛ کمک به کسری بودجه دولت و ...) به هر میزان که این پاسخها از شفافیت بیشتری برخوردار باشد میتوان انتظار داشت که به میزان بیشتری اعتمادهای از دست رفته ترمیم شود؛

2- چه طرحهای بدیلی برای تحقق این اهداف وجود دارد؟ و چرا دولت طرح کنونی را انتخاب کرده است (این طرحهای بدیل باید با مشارکت حداکثری مراکز پژوهشی و دانشگاهی کشور مورد شناسایی و بررسی قرار گیرند)؛ دولت و نظام سیاسی از این امر که در نهایت طرح کنونی در مقایسه با سایر طرحها رد شود نباید هیچگونه ترس و واهمهای داشته باشد میتوان ظرف مدت کوتاهی از طرح قابل نقد و آسیبزای کنونی به سمت طرحی کارآمدتر حرکت کرد. در صورتی که مشخص شود دولت در انتخاب طرح نهایی به دقت عمل نکرده است طبیعتا باید ضمن پذیرش مسئولیت بخشی از آسیبهای کنونی به صورت رسمی عذرخواهی نموده و در صدد دلجویی مستقیم از آسیبدیدگان برآید.

3- کدام یک از طرحهای بدیل برای تحقق اهداف شناسایی شده کارآمدتر هستند؟ (برای انتخاب طرح نهایی باید سازوکاری برای شناسایی طرحی که اجماع حداکثری نخبگان بر آن وجود دارد طراحی شود). پاسخگویی به این پرسش باید با طراحی سازوکاری جهت مشارکت حداکثری کلیه نخبگان و نهادهای علمی و پژوهشی کشور باشد این اقدام سبب ترمیم بخشی از اعتماد خدشهدار شده خواهد شد و موجبات رسیدن به طرحی کارآمدتر و کمآسیبتر را فراهم خواهد کرد.

4- درآمدهای حاصل از افزایش قیمت بنزین دقیقا به چه ترتیبی است و دولت تصمیم دارد این درآمدها را به چه شکل توزیع کند؟

  • پس از مشخص شدن پاسخ پرسشهای فوق میتوان برنامهای عملیاتی و دقیق برای کاهش آسیبهای طرح کنونی طراحی و اجرا نمود. همچنین ارائه اطلاعات حاصل از پاسخ این پرسشها به روشهای گوناگون به سطوح و اقشار گوناگون جامعه میتواند بخشی از اعتماد از دست رفته را ترمیم کند.

در پایان خاطرنشان میشود که این طرح و ابعاد و پیامدها اجرای آن در شرایط کنونی از چنان گستردگی و عمقی برخوردار است که به نظر میرسد نظام سیاسی باید تیمی زبده و کارآمد را مامور پاسخگویی به پرسشهای فوق، استخراج راهبردهایی دقیق برای عملیاتی کردن آنها و کاهش اثرات مخرب اجرای طرح در شرایط کنونی و نحوه برخورد با اعتراضات صورت گرفته با این طرح نماید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۹۸ ، ۱۵:۲۳
سجاد فتاحی

 

✍️ سجاد فتاحی - جامعه‌شناس

 

اگر تا اواخر دهه 70 نام عسلویه برای بخش قابل توجهی از مردم ایران ناشناخته بود اما در سالهای بعد بواسطه استقرار گسترده صنایع نفت و گاز در این منطقه و تبدیل شدن آن به منطقهای استراتژیک برای ایران، امروزه عسلویه تبدیل به نامی آشنا برای بخش قابل توجهی از مردم ایران شده است و به درستی آن را پایتخت انرژی ایران نامیدهاند.

بهمن و اسفند ماه سال گذشته در قالب پروژهای مطالعاتی فرصتی فراهم شد تا با جمعی از دوستان (جلال چقازردی، سجاد کریمزاده، علی بیغش، نسترن رفیعی، میثم ملکشاه و محمد فکری) وضعیت این منطقه را در ابعاد گوناگون اجتماعی، محیطزیستی، اقتصادی، زیرساختها و منابع انسانی و حکمرانی جهت توصیف، تبین و رسیدن به پیشنهادهایی مشخص برای بهبود وضعیت منطقه مورد مطالعه و بررسی قرار دهیم.

این گزارش اکنون آماده است و توسط مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری با عنوان کلی «وضعیت پایداری و حکمرانی در پایتخت انرژی ایران» و در قالب 4 مجلد جداگانه احتمالا در دو ورژن عمومی و محرمانه (بواسطه محرمانه بودن برخی مطالب موجود در گزارش) منتشر خواهد شد.

جلد نخست این گزارش به کوشش جلال چقازردی وضعیت پایداری اجتماعی را در منطقه ویژه اقتصادی پارس مورد مطالعه و بررسی قرار داده است. جلد دوم گزارش با تلاش نسترن رفیعی به توصیف و تبیین وضعیت پایداری محیطزیستی و سلامت در منطقه پرداخته و راهکارهایی را برای بهبود این وضعیت ناگوار ارائه داده است. در جلد سوم گزارش سه مبحث زیرساختها به کوشش سجاد کریمزاده، منابع انسانی به کوشش علی بیغش و اقتصادی با تلاش محمد فکری مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است. در جلد چهارم گزارش نیز میثم ملکشاه به توصیف وضعیت حکمرانی در منطقه ویژه اقتصادی پارس پرداخته است.

در نهایت در بخش جمعبندی گزارش با بهرهگیری از چارچوب مفهومی و نظری پایداری و سامانههای حکمرانی (برای آشنایی با این چارچوب مفهومی و نظری بنگرید به https://t.me/SIAGS/236) نشان داده شده است که چگونه ضعف در زمینه حکمرانی و نواقص موجود در زمینه طراحی سامانه حکمرانی مستقر، این منطقه استراتژیک را در خطر قرار گرفتن در وضعیت «شکستِ پایداری» قرار داده است.

بخشهایی از چکیده مدیریتی جلد اول این گزارش را میتوانید در ادامه مطالعه کنید.

 

صنعت نفت و گاز، مهمترین عنصر اقتصاد سیاسی کشور در سال‌های پس از انقلاب بوده و خدمات فراوانی به جامعه ایران داشته است به گونه‌ای که می توان این صنعت را پیشران توسعه و پیشرفت در کشور دانست. بی‌شک پارس جنوبی مهمترین پروژه صنعت نفت و گاز کشور در چهار دهه‌ی اخیر است چرا که حجم بالایی از سرمایه‌گذاری اقتصادی در این منطقه انجام گرفته و تامین 70 درصدی گاز کشور نیز به این منطقه وابسته شده است. گزاف نیست اگر بگوییم پارس‌جنوبی نماد توسعه صنعتی در سال‌های پس از انقلاب است. بنابراین مطالعه وضعیت پایداری اجتماعی منطقه پارس‌جنوبی و آسیب‌شناسی حضور صنعت در شهرستان‌های تحت تاثیر آن امری مهم و ضروری است. موارد و مطالب طرح شده در این گزارش بواسطه آنکه رویکردی آسیب‌شناختی دارد و برآمده از مطالعه‌ای بالینی است طبیعتاً به ذکر نقاط قوت حضور صنعت در پارس‌جنوبی نمیپردازد و تنها نقاط ضعف را گوشزد می‌کند، اما این به معنی انکار تاثیرات مثبت، متعدد و قابل توجه صنعت نفت و گاز در پارس جنوبی نیست.

پس از بررسی پیامدهای فرهنگی- اجتماعی استقرار صنعت و مشاهده‌ی حجم زیاد آسیب‌های اجتماعی- زیست‌محیطی- امنیتی در منطقه پارس‌جنوبی و پایداری این مشکلات در طول 20 سال پس از حضور صنعت در منطقه، می‌توان گفت که صنعت در تمامی این سال‌ها برنامه‌ی آینده‌نگرانه و پیامد‌سنجانه‌ای برای توسعه‌ی منطقه نداشته و بیشتر به ساخت تاسیسات مشغول بوده است و علی‌رغم تمامی هشدارها و انذارهایی که در 20 ساله گذشته درباره وضعیت اجتماعی- فرهنگی، زیست‌محیطی و امنیتی منطقه داده شده است، صنعت همچنان به کار خود و تکرار اشتباه‌های گذشته ادامه داده است. شاهد این مدعا تسری، تداوم و تکرار مشکلات اجتماعی، زیست‌محیطی و ...  فاز 1 پارس‌جنوبی در فاز 2 منطقه است،  این در‌‌حالی است که اگر بنایی برای اصلاح روندهای معیوب وجود داشت تجربه‌ی پارس 1 باید مانع از تکرار خطاها و غفلت‌های گذشته در منطقه تازه تاسیس می‌شد.

غلبه نگاه فنی، استحصال شتاب‌زده و بدون توجه به الزامات زیست‌محیطی و اجتماعی را می‌توان اولین خشت‌‌های کجِ ایجاد وضعیت اجتماعی ناپایدار در منطقه پارس‌جنوبی دانست؛ فعالیت‌های صنعتی بدون در نظر گرفتن توسعه‌ی متوازن و پایدار، نه تنها باعث پیشرفت اقتصادی نمی‌شود بلکه سرمایه‌های اجتماعی، زیست‌محیطی و حتی اقتصادی را نیز به خطر می‌اندازد. سرمایه‌گذاری 200 میلیارد دلاری در منطقه‌ای با این خصوصیات فرهنگی و جغرافیایی، وابسته ساختن شدید کشور به یک منطقه‌ی محدود جغرافیایی، ... دود شدن سالیانه 200 میلیون دلار ثروت ملی در اثر فلرینگ، وجود تعداد قابل توجهی کارگر معترض، نرخ بالای آسیب‌های اجتماعی مانند اعتیاد به واسطه حضور موقتی-مجردی شاغلین صنعت، نارضایتی اجتماعی گسترده در بین بومیان منطقه بخاطر مسائلی مانند آلودگیها، نرخ اشتغال پایین در صنعت ... ، وجود احساس تبعیض و محرومیت، عدم وجود احساس تعلق و پایبندی شاغلین به وضعیت منطقه و جامعه‌ی پیرامونی به صنعت و ... همگی نشانه‌های واضح و آشکاری هستند که ضرورت اتخاذ تدبیری‌هایی جدی و عاجل برای جلوگیری از به وقوع پیوستن فجایع انسانی، اقتصادی و زیست محیطی در منطقه پارس‌جنوبی را یادآوری می‌کنند.

عدم برنامه‌ریزی بلند‌مدت و متمرکز، جزیره‌ای عمل‌کردن، وجود شکاف مدیریتی بین مدیران صنعت و مدیران دیگر دستگاه‌های دولتی، مشکلات ایجاد شده در زمینه آلایندگی، عدم مشارکت جامعه‌ی پیرامونی در توسعه منطقه، عدم برنامه‌ریزی صنعت برای تقویت اقتصاد محلی، کمبود نیروی انسانی کارآمد در زمینه بهداشت و درمان و آموزش منطقه و... باعث شده است تا علی‌رغم تمامی میلیاردها تومانی که صنعت در منطقه هزینه کرده است، همچنان شاهد این باشیم که صنعت، شخصیت منفی منطقه در نظر گرفته می‌شود و جامعه‌ی پیرامونی در سطح بالایی از ناراضایتی قرار دارد. البته این نارضایتی صرفاً پدیده‌ای ذهنی و ناشی از بالا رفتن سطح انتظارات بومیان نیست و کمبودهای اساسی و قابل‌توجهی که در زمینه‌های مختلف در منطقه پارس‌جنوبی وجود دارد حاکی از علت‌های عینی این نارضایتی است.

نکته‌ی مهمی که در خصوص شکل‌گیری وضعیت اجتماعی ناپایدار در منطقه پارس جنوبی باید متذکر شد این است که این وضعیت ایجاد شده صرفاً حاصل عملکرد مجموعه‌ی نفت و گاز نیست و عدم ایفای بهینه نقش دیگر نهادها و سازمان‌های دولتی نیز در این زمینه به شکل قابل توجهی تاثیر‌گذار بوده است. در‌حال‌حاضر منطقه از مجموعه‌ای از تقابل‌ها، ناهماهنگی‌ها، بی‌اعتمادی‌ها و ... رنج می‌برد که باعث شده است تا همکاری منسجم و سازنده‌ای بین صنعت- دولت و مردم برای دستیابی به توسعه و امنیت پایدار شکل نگیرد. فقدان تعامل سازنده بین این سه بخش موجب آن شده است تا هریک از این بخش‌ها به شکلی در وخیم‌شدن اوضاع منطقه سهیم باشند. صنعت حد بالایی از تخریب زیست‌محیطی، آلایندگی هوا و آسیب‌های‌اجتماعی را ایجاد کرده است؛ نهادهای دولتی به وظایف خود برای توسعه‌ی منطقه عمل نمی‌کنند و نفت را در برآوردن نیازهای جامعه‌ی پیرامونی تنها گذاشته‌اند و جامعه‌‌ی پیرامونی نیز با مجموعه‌ای از نارضایتی‌ها و احساسات منفی نسبت به صنعت، ... به تشدید این وضعیت ناخوشایند می‌پردازد. حاصل این همدستی ناخودآگاه و آسیب‌زا این شده است که هر یک از این سه بخش با مجموعه‌ای از اتهام‌ها، دو بخش دیگر را مقصر توسعه‌نیافتگی منطقه بداند. آنچه که مهم است این است که ماحصل به راه افتادن این چرخه‌ی معیوب و خطرناک، افزایش ناپایداری منطقه در ابعاد اجتماعی و امنیتی است.

این گزارش شاهدی بر اتلاف منابع، ناکارآمدی و فقدان مدیریت و برنامه‌ریزی، کم‌توجهی به مسائل اجتماعی، سر رسیدن روزهای حساب برای اقدامات گذشته است و ثبات مشکلات یا وخیم‌تر‌شدن آنها، «هم‌آیندی» و «هم‌افزایی» بحران‌ها در منطقه پارس را نشان می‌دهد. این گزارش نشان می‌دهد که دیگر زمان بی‌توجهی به بحران‌های اجتماعی منطقه پارس‌جنوبی به پایان رسیده است. دیگر نمی‌توان امید داشت که گذر زمان مسائل را حل یا تمام خواهد کرد. مجموعه‌ی نظام، دولت و وزارت نفت باید بداند که حجم زیادی از منابع مالی و وابستگی ملی را بر صنایع و منطقه‌ای قرار داده است که از لحاظ اجتماعی به شدت ناپایدار و توسعه نیافته است و این ناپایداری اجتماعی ... می‌تواند بسیار آسیب‌زا و خطرناک باشد و در نهایت به ناپایداری‌های سیاسی و امنیتی منجر شود؛ امری که نشانه‌های بروز آن رفتهرفته در منطقه قابل مشاهده است...

آدرس کانال تلگرامی:

https://t.me/SIAGS

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ دی ۹۸ ، ۱۱:۴۵
سجاد فتاحی