✍️ سجاد فتاحی
یکی از عوامل مهم و اساسی در کارآمدی نظامهای حکمرانی، طراحی آنها به گونهای است که در گذر زمان، توازن قدرت بین دولت و جامعۀ مدنی حفظ شود؛ یعنی دولت نتواند با انباشت منابع گوناگون اقتصادی و سیاسی، قدرت خود را بهگونهای افزایش دهد که جامعۀ مدنی را تحت سلطه و استیلای خود در آورده و ساختار اجتماعی و سیاسی را به سمت الگویی استبدادی هدایت نماید.
در سدۀ گذشته نوع خاص تزریق درآمدهای نفتی به نظامهای سیاسی ایران (در این زمینه تفاوت چندانی بین دوران پهلوی و جمهوری اسلامی وجود ندارد)، سبب افزایش قابل ملاحظۀ قدرت و استقلال این نظامها در برابر جامعۀ مدنی شد. هنگامی هم که توازن قدرت بین دولت و جامعۀ مدنی به نفع دولت از بین برود، دولتها عموماً جامعۀ مدنی را که مزاحم اجرای بیدردسر سیاستهای خود میدانند سرکوب نموده و خود را از نعمت شنیدن صدای اعتراض آن در زمان مناسب بیبهره میکنند؛ اما این اعتراضها و نارضایتیها در زیرپوست جامعه گسترش یافته و بهیکباره با تکانه و بحرانی سر باز نموده و تبدیل به شورشها یا انقلابهای اجتماعی- سیاسی میشوند. از این منظر است که در طراحی نظامهای حکمرانی، وابستگی اقتصادی دولت به جامعه و حفظ توازن قدرت بین دولت و جامعۀ مدنی موضوعی مهم و اساسی است؛ که در سدۀ گذشته نوع خاص تزریق درآمدهای نفتی به ساختار اقتصادی- سیاسی ایران مانعی مهم بر سر راه آن بوده است.
از منظر توازن قدرت بین دولت و جامعۀ مدنی در ایران میتوان بسیاری از کنشهای اصلاحطلبان ایرانی در سدۀ گذشته را مورد نقد قرار داد، چرا که بر خلاف شعارهای این جریان سیاسی، برآیند کنشهای آنها در زمان حضور در قدرت، به افزایش قدرت دولت و نظام سیاسی در برابر جامعۀ مدنی ایران منجر شده است؛ و به همین دلیل، بواسطۀ ضعف نظری، ناخواسته مسیر اصلاح در ایران را مسدود کردهاند. این موضوعی است که در فرصتی دیگر باید به آن پرداخته شود.
بر این اساس یکی از پیسنگهایی که در بازنویسی قانون اساسی باید مورد توجه قرار گیرد، «حفظ توازن قدرت بین دولت و جامعۀ مدنی» و بر آن اساس طراحی سازوکاری برای تزریق درآمدهای نفتی، و البته سایر درآمدهای مشابه، به اقتصاد و نظام سیاسی ایران بهگونهای است که این درآمدها سبب برهم خوردن توازن قدرت بین دولت و جامعۀ مدنی در ایران نشود.
مطالب مرتبط با پیسنگهای قانون اساسی